امسال تمام بهار و تابستون من به دنبال خونه خریدن مامان و بابام سپری شد این دو موجود فداکار و خستگی ناپذیر از اردیبهشت ماه تا همین دیشب (دوم آبان) به دنبال خونه خریدن منو هی از این خونه به اون خونه بردن تا اینکه دیشب بالاخره این روند فیصله پیدا کرد و ما یه خونه خوشل خریدم (اگر خدا بخواهد) البته بدون حضور بنده این خونه قولنامه شد من خونه عمه جونم و عمو علی بودم و خیلی بهم خوش گذشت اون لاک قرمز رو زدم عمه هم به این نتیجه رسید که دخملا خیلی بهتر از پسران ایشالا خدا یه دختر خوب و خوشچل موشچل مث من بهشون بده
در پایان این پرسه خونه خریدن الان به جرات میتونم بگم :
بین نی نی ها و حتی بزرگا من رکود دار بشترین افتتاح دستشویی های خونه های نوساز تهران از آیت اله کاشانی تا گیشا و یوسف آباد هستم