سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ساکت باش نه از روی گنگی که سکوت، زیور دانشمند و پوشش نادان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
بابائی(0)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :10
کل بازدید :57340
تعداد کل یاداشته ها : 61
103/9/3
12:56 ع

سلام دیروز (25/12/87) رفتیم خونه خاله فرشته اینا ! جاتون خالی خیلی خوش گذشت ...( مجلس اینجوری بود :     بقیه خاله ها نسبت به من و خاله فرشته اینجوری بودن :  من هم اینجوری :   مامانم هم اینجوری بود (چون قبلش داشت خونه تکونی میکرد ) ) 

یه چند وقتیه هر چیزی که می خوام  تصاحب کنم دستامو به سمتش دراز می کنم و با در آوردن صداهای عجیب غریب (به زبان نی نی گولویی) از اطرافیان می خوام که منو به سمت اون ببرن . البته به گفته مامان بزرگم این خصلتم هم به بابام رفته !!  مثلا همین دیروز  می خواستم دستگیره کمد دیواری نزدیک سقف رو بگیرم و مامانم قدش نمیرسید و می خواست سر منو گول بماله و بی خیال بشه خاله فاطمه رفت رو چار پایه و بغلم کرد تا من بتونم به دست گیره دست بزنم . بعدش هم همش به مامانم میگه تا یکسالگی هر چی خواست باید انجام بشه وگرنه دچار عقده های پنهان می شم!  (مامانی : )

من خاله فاطی (ببخشید خاله فاطمه ، مامانم نمی تونه این عادت رو از سرش بیرون کنه ولی می خواد به من یاد بده درست اسامی رو بیان کنم ! ) رو خیلی دوست دارم . اولش که رفتم مهمونی یه کمی ترسیدم و بغل کسی نرفتم غیر از خاله فاطمه...  همه هم می گفتن من مثه موشم ! ولی از من نمی ترسیدن !!!  ....

وقتی هم داشتیم بر میگشتیم با بابائی رفتیم یوسف آباد فالوده بستنی خوردیم (اولین بار بود فالوده می خوردم یه جور ماکارانی سرد بود ) اینقد خوشمان آمد فک کنم این خصلتم به مامانم رفته ....  تا بعد


87/12/26::: 12:35 ع
نظر()
دعا